«باغِ آیین»
صحن دریایی تو، ساحل توفانیهاست
بارش مهر تو آرامش بارانیهاست
زیر باران کریمانهی الطاف شما
«دستها تشنۀ تقسیم فراوانیها » ست
جسمِ مانای تو در بیتِ گل اندامِ ضریح
حافظ جان خدا خواهِ خراسانیهاست
گوشههای حَرمت، جای نواخوانی آه
گاه یک آه، سرآغاز غزلخوانیهاست
فهم اعجاز تو درجوهر هر فلسفه نیست
پشتِ قانونِ شفا، منطق حیرانیهاست
پوششِ منطقة تابشِ چشمان شما
سبز در سبز پُر از بینش یکسانیهاست
ایلیا در حرمِ سبز تو، جاری شده است
صحنِ بی یاد علی، صحنة ویرانی هاست
توبه در صحن تو از شاخهی لب میشکفد
باغِ آیین تو جویای زمستانیهاست
لحظۀ آبیِ آغاز تراویدن اشک
در غم سرخ تو، پایان پریشانیهاست
شعر: دکتر ایلیا(حسین محمدی مبارز)
«آشنا»
مسیر آمدنت تشنه شماست هنوز
عبور، غرق تماشای ردّ پاست هنوز
هنوز چشم مدینه پس از تو بارانی است
نگاهِ شوق خراسان پُر از شماست هنوز
دهانِ منتظر طوس و مرو و نیشابور
به پیشواز تو باز از رضا رضاست هنوز
تو آشنا به من و من غریبم از تو ببخش
ولی حریم تو جای غریب هاست هنوز
غمی، تنفّسِ تاکِ دلِ تو را اَفشرد
که آهِ تلخ تو در حنجره، بجاست هنوز
چرا انارِ وجود تو را چشاند به زهر
لبِ سؤال پُر از تلخیِ چراست هنوز
به نور سلسلۀ « لا اله الا اللّه»
منِ تو شرطِ خدا بر اَمان ماست هنوز
هنوز چشمة آسایشِ زمان ، جاریست
چراکه چشمِ توسّل به ایلیاست هنوز
امیدِ دعبلِ چشمان شاعران به شماست
تنِ بیانِ غزل، تشنۀ عباست هنوز
شعر: دکتر ایلیا(حسین محمدی مبارز)
عالی بود