امام باقر ع

به یاد چهار ساله کربلا

امام#باقر(علیه السلام)

ظهر بود و لب از عطش لبریز،
تشنه ای حرف های سوزان داشت
مادری پای گریه ای می سوخت
کودکی، آرزوی باران داشت

کودکی چارساله با شوری
پا به پایِ سه ساله ای شیرین
هم صدا با نوای شش ماهه
مثل یک ابر،چشمِ گریان داشت

مردی از روی ماه، زیباتر،
قامتش از کمال، بالاتر،
رفت سوی فرات و بر دوشش
پرچمی بر فراز ایمان داشت

آب را تا به مشک نوشانید
رفت و دستانش از نفس افتاد
مشک هم در کنار بارشِ دست
گریه ای سرخ و آه جوشان داشت

مردی از نسل ایلیا برخاست
خواهرش گریه پشت پایش ریخت
تا که دریا، رسید بر گودال
هستی آشفت وقصد توفان داشت

عصر آن روز، هیزم آوردند
شعله در قلب خیمه ها بُردند
کودکی پابرهنه در آتش
می دوید و دلی پریشان داشت

کودک چارساله دید آن روز
آسمان،بی هوا زمین افتاد
روی صحرا،شریفه خاتون ماند
زخم بر پیکرش،فراوان داشت

کاروان تا به پای شام رسید
شام با آهِ او سراپا سوخت
کاخ را آن خرابه، ویران کرد
کاخ بی پایه،پای لرزان داشت

قصه او به سر رسید، ولی
این سرآغازِ غصه ای ابدی است
قصه ها هرچه بوده،جز غم عشق
یک سرآغازِ رو به پایان داشت

دکتر محمدی مبارز


🚩حضرت#شریفه خاتون،بنت امام حسن مجتبی (سلام‌الله علیهما)،پس از واقعه کربلا، جراحات زیادی برداشته و در راه،از روی شتر اسیران به زمین افتاده و به شهادت رسیدند و به دست امام سجاد و حضرت زینب (سلام‌الله علیهما) به خاک سپرده شد.مزار وی به حرم طبیب اهل بیت (ع) معروف است.

ایجاد کننده پست 170

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Related Posts

کلمه مورد نظر را تایپ کنید و کلید اینتر را بفشارید در غیر اینصورت با دکمه Esc خارج شوید.

بازگشت به بالا