ضرب العسل28
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
استخوان لای زخم گذاشتن
✴قصابی بود که هنگام کار با ساتور،دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید .
همسایگان جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که پزشک شهرشان بود بردند .
حکیم پس از مداوای زخم، می خواست آن را ببندد که دید لای زخم قصاب، استخوان کوچکی مانده است.
می خواست آن را بیرون بکشد اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت :
زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان، نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم.
از آن روز به بعد کار قصاب درآمد . چراکه هر روز مقداری گوشت با خود می برد
و سکه های نیز به حکیم باشی می داد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد
اما زخم قصاب خوب نمی شد که نمی شد .
✴مدتی همین گونه گذشت تا اینکه روزی حکیم برای مداوای بیماری دیگر، از شهر خارج شد
و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود
به جای او بیماران را مداوا می کرد.
آن روز هم طبق معمول همیشه،قصاب نزد حکیم رفت و پسر حکیم دست او را مداوا کرد
و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید
و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودی زخمت، بهبودی می یابد.
دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت :
تو بهتر از پدرت مداوا می کنی . زخم من امروز خیلی بهتر است . پسر حکیم هم بار دیگر، زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصاب گفت :
از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.
❇چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت .
وقتی همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است .
با تعجب گفت :
این غذا چرا گوشت ندارد؟ همسرش گفت تو که رفتی پسرمان نیز گوشتی نخریده است.
حکیم با شگفتی از پسر پرسید: مگر قصاب، نزد تو نیامد ؟ پسر حکیم با خوشحالی گفت :
چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخوانی که لای آن مانده بود را بیرون کشیدم .
مطمئن باشید کارم را خوب انجام دادهام .
♦حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت : از قدیم گفته بودند : نکرده کار ، نبر به کار!
پس بگو چرا از امشب غذای ما گوشت ندارد.
من خودم استخوان را لای زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من آمده و مقداری گوشت برایمان بیاورد .
معنای کنایی
از آن روز به بعد درباره ی کسی که جلوی پیشرفت کارها را بگیرد یا پیوسته اشکال تراشی کند،
می گویند : استخوان لای زخم می گذاردhttps://adabkhane.com/
سلام
یکی از زیبایی های ادبیات ریشه واژگان و ضرب المثل های آن است. با خواندن این داستان ها از ادبیات زیبای کشورمان لذت بیشتری میبریم.
با تشکر از زحمات شما در گردآوری مطالب زیبای ادبخانه.
سپاس از لطف حضرت عالی
بسیار عالی و لذت بخش
استاد مبارز ،شما حرف ندارید و در گردآوری ضربالمثلها سلیقه خیلی خوبی دارید
سپاس عزیزم