«ان شاءالله گربه است»
حکایت یکم
مردی سحرگاه بیدار شد تا برای عبادت راهی مسجد شود. خواست پوستین به تن کند که دید سگی با موهای خیس بر پوستین خوابیده است و ناگزیر بیپوستین خواست که خروج کند. هوا بسیار سرد بود و بازگشت، با عصا به سگ زد و سگ از روی پوستین برخاست. نماز و عبادت با پوستین نجسشده با موی خیس سگ امکان نداشت. اما در آن تاریکی پیش خود گفت «ان شاءالله گربه بود.»
حکایت دوم
در قدیم حمام رفتن و به قولی رفع نجاست کردن به این سادگی نبود و آداب خاص خودش را داشت ، آدم های متدین صبح های زود به حمام می رفتند و پس از برای ادای فرایض به مسجد می رفتند ، یک روز حاجی به حمام می رود ، کار نظافت و طهارت که به پایان رسید ، از مسجد که بیرون آمد ، سگی به درون آبی جست و سرتاپای حاجی را نجس کرد، حاجی خواست از تاریکی شب استفاده کند و برای خودش بهانه ای برای دوباره حمام نرفتن جور کند ، برای همین گفت:«ان شاءالله گربه است»
معنای کنایی
این ضرب المثل زمانی به کار می رود که کسی با علم به درستی چیزی ، به دلیل منفعت شخصی خودش را به نادانی بزند.