ضرب المثل۲۷
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
برو کشکت را بساب
✳میگویند روزی مرد کشک سابی، نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکایت و شکوه نمود
و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد.
چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
♦شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او گفت:
اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد.
بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
❇مرد کشک ساب، پاتیل و پیاله ای میخرد و شروع به پختن و فروختن فرنی میکند.
چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد.
بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب، دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
♦کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود، به او میگوید:
«تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟
برو همان کشکت را بساب.»
معنای کنایی
معنی زبانزد «برو کشکت رو بساب» یعنی به دنبال کار خودت برو و به کار دیگران و در کاری که به تو مربوط نیست، دخالت نکن.
برو کشکت رو بسابhttps://adabkhane.com/