عجب ماجرایی داشتی کل علی- ضرب المثل ۱۴

🍯ضرب العسل ۱۴🍯

🌸بسم الله الرحمن الرحیم

هست کلیدِ درِ گنجِ حکیم🌸

🤔عجب ماجرایی داشتی کل علی

🕋… یك بابایی مستطیع سفر حج شده بود و بعد از بازگشت از مکه همه به او می‌گفتند:

🕋حاجلی (حاج علی) 

اما یك دوست قدیمی داشت كه مِثل قدیم، باز به او می‌گفت:

… كَلَلَی (كَل علی ـ كربلایی علی)‼

مِثل اینكه اصلاً قبول نداشت، این بابا حاجی شده

این بابا هم از آن آدم‌هایی بود كه تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لك زده برای عنوان

 و به هر قیمتی حاضر هستند که اسم و عنوان آنها را با آب و تاب ببرند!!!

… حاج علی پیش خودش گفت: باید كاری بكنم تا رفیقم یادش بماند كه من “حاجی” شده‌ام؛

به این جهت یك شب شام مفصلی تهیه دید و رفیقش را دعوت كرد … 

… بعد از اینكه شام خوردند، نشستند به صحبت كردن و

او صحبت را، به سفر مكه‌اش كشاند و تا توانست سعی کرد به رفیق قدیمی بفهماند كه حاجی شده‼

… توی راه حجاز یك نفر سرش به كجاوه خورد و شكست!!

… یك همچین دهن وا كرد، آمدند و به من گفتند “حاج علی” از آن روغن عقربی كه همراهت آورده‌ای به این پنبه بزن، بعد گذاشتند روی زخم، فردا خوبِ خوب شد!

… همه گفتند خیر ببینی “حاج علی” كه جان بابا را خریدی

… در مدینه منوره كه داشتم زیارت می‌خواندم، یكی از پشت سر صدا زد “حاج علی”،

من خیال كردم شما هستی، برگشتم دیدم یكی از همسفرهاست، به یاد شما افتادم و نایب‌الزیاره بودم …❗️

… توی كشتی كه بودیم دو نفر دعوایشان شد! نزدیك بود خون راه بیفتد!!

همه پیش من آمدند كه “حاج علی” به داد برس، كه الان خون راه می‌افتد!!!

.. وسط افتادم و آشتی‌شان دادم! همسفرها گفتند: خیر ببینی “حاج علی” كه همیشه قدمت خیر است 

… نزدیكی‌های جَده بودیم كه دریا طوفانی شد!

نزدیك بود كشتی غرق شود كه یكی از مسافرها گفت:

“حاج علی” از آن تربت اعلات یك ذره بینداز توی دریا تا دریا آرام بشود!!!

همین كه تربت را توی دریا انداختم؛

دریا شد مثلِ حوضِ خانه‌مان!!!

همه همسفرها گفتند: خدا عوضت بدهد “حاج علی” كه جان همه ما را نجات دادی

… خلاصه گفت و گفت تا رسید به در خانه‌شان؛

… همه اهل محل با قرابه‌های گلاب آمدند پیشواز و صلوات فرستادند و گفتند

“حاج علی” زیارت قبول… همین كه پایم را گذاشتم توی دالان خانه و مادر بچه‌ها چشمش به من افتاد گفت:

وای “حاج علی‌جان”…

همین را گفت و از حال رفت!!!

… خلاصه هی “حاج علی حاج علی” كرد تا قصه سفر مكه‌اش را به آخر رساند.

وقتی كه خوب حرف‌هایش را زد، ساكت شد تا اثر حرف‌هاش را در رفیقش ببیند

🤔رفیقش هم با تعجب فراوان گفت: عجب سرگذشتی داشتی “كل علی” ⁉️😂

معنای کنایی

👈زمانیکه یك نفر به دقت تمام برای دیگری حرف بزند؛

اما آخر كار ببیند كه حرفش در او اثر نكرده، این مَثل را، به زبان می‌آورد …https://adabkhane.com/

ایجاد کننده پست 168

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Related Posts

کلمه مورد نظر را تایپ کنید و کلید اینتر را بفشارید در غیر اینصورت با دکمه Esc خارج شوید.

بازگشت به بالا