برای سوخته دل، بستر و مزار یکیستتمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیستتفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ مامسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیستهنوز گُرده ی سهراب، سرخ مثل عقیقهنوز رسمِ پدر سوزِ روزگار یکیستهنوز طعنه به جان میخرد زلیخا وهنوز بر درِ کنعان امیدوار یکیستهزار بار دلم سوخت در غمی مبهمدلیلِ […]