آموختم تورا با بیت های شعر خودم سوختم تورا من را ببخش در تبم افروختم تورا چون واژه واژه واژه تورا درک کرده ام مثل زبان مادری آموختم تورا خیاط قابلی شده ام ماه دور دست برآسمان چشم خودم دوختم تورا یک شهر دیده بود که بازنده بوده ام اما کسی ندید که نفروختم تورا […]
رضا گلستانی – شاعر
می نشیند کنار ایوانتشاعری با هوای بارانیشاعری که همیشه محتاج استشاعری که… خودت که میدانی خوش بحالش که عاشق تو شدهمی نویسد برای دلدارشمی نویسد برای تو با عشقکاش بودم بجای خودکارش کاش می شد بجای آن باشمتا که بی اختیار در مویت…می نوشتم هزار بیت غزلمی شدم شاعر سر کویت بی گمان قدر لیله […]