برای سوخته دل، بستر و مزار یکیستتمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیستتفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ مامسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیستهنوز گُرده ی سهراب، سرخ مثل عقیقهنوز رسمِ پدر سوزِ روزگار یکیستهنوز طعنه به جان میخرد زلیخا وهنوز بر درِ کنعان امیدوار یکیستهزار بار دلم سوخت در غمی مبهمدلیلِ […]
شاعر دکتر ایلیا(حسین محمدی مبارز)
«صبر» در موج ناسپاسیِ مردم، صبور باشمانند صخره پیشِ تلاطم، صبور باش وقتی دلت شکست و به آتش کشیده شدمثل سکوتِ در دل هیزم، صبور باش وقتی کدورت از دل خشکیده ای چکیدتا روزگار سبزِ تفاهم، صبور باش در قحطِ عقل و خشکیِ منطق، سکوت کنتا چشمه سارِ عشق و تکلّم، صبور باش پیوسته ایلیای […]
شاعرعرفان آراسته
آموختم تورا با بیت های شعر خودم سوختم تورا من را ببخش در تبم افروختم تورا چون واژه واژه واژه تورا درک کرده ام مثل زبان مادری آموختم تورا خیاط قابلی شده ام ماه دور دست برآسمان چشم خودم دوختم تورا یک شهر دیده بود که بازنده بوده ام اما کسی ندید که نفروختم تورا […]
شاعر مجتبی خرسندی
“در معرض عدم” بدون لطف تو شادی به فکر غم شدن استوجود یکسره در معرض عدم شدن است به جلوه آمده در تو تمام “کن فیکون”جواب خواسته های تو لاجرم “شدن” است به بودن تو گره خورده است بودن مابه شوق توست که دم فکر بازدم شدن است به مجلسی که در آن صحبت از […]
«سیمرغِ رحمت» – شعر ایلیا
«سیمرغِ رحمت» مادرِمضمون و معنا، دست ما را تا گرفتکودکِ شعرم به راه افتاد و کم کم پا گرفت ایستادم تا سحر پای حلیمِ آرزوصبحِ دانایی رسید وکار ما بالا گرفت دیگِ احساسم بجوش آمد، غزل آماده شدواژههای پخته در ظرف وجودم جا گرفت باز هم حلوای این ناپخته را ابلیس خوردباز روح باورم را […]
شاعرسید موسی حسینی کاشانی
عطر غزل تا که از گلهای شعرم یک بغل برداشته خانه را بوی خوش عطر غزل برداشته شعر دارد مزه ای شیرین برایش چون که او قاشقی پر از همان ظرف عسل برداشته می شتابد سوی محراب نگاهم، از غزل معنی حی علی خیر العمل برداشته آفرین گفتم به خود با قطره اشکی شعر من […]
استاد محمدعلی بهمنی(شاعر) و سپهبد سلیمانی
استاد محمدعلی بهمنی شاعر برجسته معاصر در یادداشتی، در روزنامه ایران، در غم از دست دادن سردار شهید حاج قاسم سلیمانی نوشته است: جهان هر چه قدر که بهسوی پیشرفت و تغییر حرکت کند، بازهم به وجود قهرمانانی همچون سردار سلیمانی نیاز دارد. این نیازمندی تنها به درایت و هوشمندی این افراد در حفاظت از […]
مهدی ابوالحسنی – شاعر
دیو سپید هر قدر سفیدست ، همان قدر پلیدست معشوق من از طایفه ی دیو سپیدست او باد بهاری و من ِتازه شکوفه مجنون سرافکنده که در قامت بیدست! ما هیچ نچیدیم از این باغِ پر از رنگ افتاد اگر در بغلم سیب! رسیدست خواندیم عقیم است،سرودند عمیق است گفتیم مضرّست، نوشتند مفیدست! بیرون نتوان […]
سید محمد علی علوی (ع۰الفت)- شاعر
آسمان تا دور دست ، وسعت خاموش آسمانمن هستم و ستاره و آغوش آسماناینجا شهاب سنگ ترین قلب را شکستدر انتهای گرم و سیه پوش آسمانچشمان و بغض و گریه تو وقت ریختنرنگین کمان ابروی منقوش آسمانخاکستر کبود درختان سوختهسر می کشد به سینه پر جوش آسمانوقت غروب سرخی رویت چه دیدنی ستدر قاب خون […]
استاد محمد علی مجاهدی(پروانه)
انگشتری که همسفر گوشواره بود آن شب که آســـمان خدا بی ستاره بود مردی حضور فاجعه را در نظاره بود ســـهم کبوتران حـــرم، از حـــرامیان بال شکسته، زخم فزون از شماره بود درسوگ خیمههای عطش، زار میگریست مشــــــکی کـــه در کنار تنی پاره پاره بود زخمی که تا همیشه به نای رباب بود از شـــــور […]