شاعر مرتضی حیدری آل کثیر

دو چشم هست که می خواستم بکارمشان به پای رهگذرانی که دوست دارمشان دلی به وسعت آزار دوستان درمن تپش گرفته که هی دوست تر بدارمشان خوشا به حال غزلها که در تو می نگرند به حال من… که به عشق تو می نگارمشان کجاست بوی تو؟…دستان من معطّل کیست؟ پس از تو آه به […]

کلمه مورد نظر را تایپ کنید و کلید اینتر را بفشارید در غیر اینصورت با دکمه Esc خارج شوید.

بازگشت به بالا