دیو سپید هر قدر سفیدست ، همان قدر پلیدست معشوق من از طایفه ی دیو سپیدست او باد بهاری و من ِتازه شکوفه مجنون سرافکنده که در قامت بیدست! ما هیچ نچیدیم از این باغِ پر از رنگ افتاد اگر در بغلم سیب! رسیدست خواندیم عقیم است،سرودند عمیق است گفتیم مضرّست، نوشتند مفیدست! بیرون نتوان […]