🌿بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم 🌿 ♦هرچيز كه خوار آيد♦ ♦یک روز بهكار آيد ♦ ✳میگويند روزی آدم فهميده و دنيا ديدهای با پسرش راه افتاد تا به سفر دور و درازی برود. آندو مقداری غذا و آب با خود برداشتند تا در راه گرسنه و تشنه نمانند. آندو وسيلهای برای […]
خرج اَتینا- ضرب المثل40
بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم خرج اَتینا ♦در روزگار قدیم، مطربان در مجالس عروسی و جشن، پس از اجرای برنامه و شیرین کاری های خود، نعلبکی یا زنگی را جلوی میهمانان می گرفتند و با صدای بلند می گفتند: “اعطینا “یعنی لطفاً عنایت کنید و پولی بدهید، که در حقیقت همان […]
حسآمیزی
حسآمیزی (به انگلیسی: Synesthesia)- بدیع (آرایههای معنوی یا درونی) در آرایههای ادبی، آمیختن دو یا چند حس است در کلام؛ به گونهای که ایجاد موسیقی معنوی به تأثیر سخن بیفزاید. عبارتهایی چون «خبر تلخ»، «قیافه بانمک» نمونههایی از حسآمیزی در ادبیات عامیانه است که در آنها حس شنوایی و حس بینایی با حس چشایی آمیخته […]
ماه بانوی قم
به دیوار و در این بیت توحیدفروغ عترت و قرآن توان دید بود این بارگاه خلد آذینحریم دخت هفتم خسرو دین مزار حضرت معصومه اینجاسترضا را خواهر مظلومه اینجاست چو اینجا شد چراغ عشق روشنبه دلها این حرم شد پرتو افکن بُوَد این درگه از ابواب رحمتدر باغى است از باغ جنّت که اشک عاشقان […]
آش نخورده و دهن سوخته-ضرب المثل39
ضرب المثل39 بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم آش نخورده و دهن سوخته ✴در زمانهای دور، مردی در بازارچه شهری، حجره ای داشت و پارچه می فروخت. شاگرد او پسر خوب و با ادبی بود. ولی کمی خجالتی بود. مرد تاجر همسری کدبانو داشت که دستپخت خوبی داشت و آش های خوشمزه […]
توبه گرگ مرگ است- ضرب العسل 38
بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم ♦توبه گرگ مرگ است ♦ ریشه ضرب المثل توبه گرگ مرگ است گرگی را به جرم ربودن و دریدن گوسفندان به نزد قاضی بردند. قاضی هم کلی او را پند و نصیحت داد که ای گرگ ! هیچ می دانی که این گوسفندانی که هر روز […]
به رُخ كشيدن- ضرب المثل37
ضرب المثل۳7 بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم به رُخ كشيدن هرگاه نیکی ها و خدمات خود و همچنین بدیها و ناجوانمردی های کسی را یکایک برشمرند و در معرض دیدش قرار دهند تا جای انکار و تکذیب باقی نماند به این عمل در اصطلاح عامه گفته می شود : به رخش […]
واکاوی واژگان 2 – مادر
مادر 1.مادر: ماد+در= یعنی«پدید آورنده ما» 2. مادر: آنکه ما را به دنیا آورده(در آورده) است. 3. «مادر» = مادینه ای،(ماده ای)که فرزندی به دنیا می آورد. 4. نیز این واژه از زبان هندی- پارسی- اروپایی و هم خانواده ی (هم معنی) واژه ی ماما یا مامان می باشد و هیچ پیوندی با واژه عربی ندارد.این واژه […]
شعر- سیمای تهران- امام حسن(علیه السلام)
«مشرقِ عاطفه » تیرگی آمد و خورشیدِ زمان، کم کم رفتیعنی از دستِ زمین، ماه ترین همدم رفت آه از این رفت و از آن آمد دردآور تلخدختر دیو در آمد، پسر آدم رفت خنده آواره شد و راه دهان را گم کردآه پیدا شد و تا مرز نمیدانم رفت خشم عفریتۀ تزویر که نم […]
شبکه قرآن- حضرت محمد(ص)
«زمزمِ ثروت» پاره ای سنگ ، در آن بادیه ایزد شده بودشرک در شهر خدا راهِ درآمد شده بود خانه درخانه خرافات خدایی می کردولی ازخانۀ خود نیز خدا رَد شده بود فکر می کرد که در کعبه فقط یاد خداستاز سرِ جهل دراین فکر، سرآمد شده بود عقل می خواست که در گور شود […]