استاد محمد علی مجاهدی(پروانه)

انگشتری که همسفر گوشواره بود آن شب که آســـمان خدا بی ستاره بود مردی حضور فاجعه را در نظاره بود ســـهم کبوتران حـــرم، از حـــرامیان بال شکسته، زخم فزون از شماره بود درسوگ خیمه‌های عطش، زار می‌گریست مشــــــکی کـــه در کنار تنی پاره پاره بود زخمی که تا همیشه به نای رباب بود از شـــــور […]

کلمه مورد نظر را تایپ کنید و کلید اینتر را بفشارید در غیر اینصورت با دکمه Esc خارج شوید.

بازگشت به بالا