می نشیند کنار ایوانت
شاعری با هوای بارانی
شاعری که همیشه محتاج است
شاعری که… خودت که میدانی
خوش بحالش که عاشق تو شده
می نویسد برای دلدارش
می نویسد برای تو با عشق
کاش بودم بجای خودکارش
کاش می شد بجای آن باشم
تا که بی اختیار در مویت…
می نوشتم هزار بیت غزل
می شدم شاعر سر کویت
بی گمان قدر لیله القدری
دور میزد به حکم تو دستاس
ولی افسوس آن زمان پر بود
دورت از مردم نمک نشناس
سند محکم ولایت توست
شرح و تفسیر آیه ی انذار
دست و پا و دهان منکر تو
بسته شد با حدیث یوم الدار
آخر از شان تو چه گویم جز
زبده ی هشت و چار یا حیدر
لا فتی… گفت حضرت جبریل
صاحب ذوالفقار یا حیدر
عاشقت بودم و دلم میخواست
توی دربار شاعرت باشم
شعر درباری ی مرا بپذیر
حکم کن تاکه زائرت باشم
زائری با هوای بارانی
توسلیمانی و منم مورت
صد و ده بار دور تو گشتم
مست از خوشه های انگورت
رضا_گلستانی